پاييزه ، پاييزه ، برگ از درخت ميريزه هوا شده کمی سرد رو زمين پر از برگ دسته دسته کلاغها ميرن بسوی باغها همه با هم می خونند قارو ، قارو ، قارو ، قار ...
جوجه، جوجه، طلایی * نوکت ،سرخ و حنایی تخم خود را شکستی * چجوری ،بيرون جستی گفتا ،جایم تنگ بود * دیوارش از سنگ بود نه پنجره،نه در داشت * نه کس،زمن خبر داشت دادم به خود، یک تکان * مثل رستم پهلوان تخم خود را شکستم * اینجوری بيرون جستم ...